به نام بانی عشق

زندگی قصه تلخیست که از آغاز است

                                                  فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم.جرمم را باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم.لبخندی تلخ زدی!

از دلتنگی ات اشک ریختم.چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برام عذاب است.تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند.جز اون که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا.

فکر میکند که این عشق مثل عشق های دیگر این زمانه خیالیست.حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم.دیگر اشک نریزم و درون خود بسوزم!

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم!

اما رفتنم محال است.عشق که آمد.دیگر رفتنی نیست.جنون که آمد.عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم  تا بسوزم.تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم!

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری.اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست!

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:10 توسط سما|

 

چقدر دوستم داری؟؟؟؟؟؟؟؟

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران * دوستت دارم * .

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها * دوستت دارم * .

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاستدوستت دارم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:8 توسط سما|

 چند روزی که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.

از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوعهمیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم…

 

چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرشنشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.

یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.

در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از اینجور جفنگ بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد.

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:4 توسط سما|

 ……….##############
………….##############
…………………..######
…………………..######
……………………######
…………………….######

………………………######
………………##############
……………..##############

……… #####…………….#####
…… ########…………########
.. ###########……..###########
..#############…..#############
##############….##############
###############..##############
.###############.##############
…############################
…..##########################
……..#######################
…………..###################
……………….################
…………………….############
…………………………#########
………………………………..#####
………………………………………###
……………………………………………#
………………..#####……….#####
……………………####……####
……………………….###…###
………………………….##..##
……………………………####
…………………………….####
……………………………..####
……………………………….####
…………………………………####
………………………….#####
……………………….##########
……………………..#############
…………………………###########
…………………………………######
……………………….###…………..###
………………………..###…………..###
………………………..####………….###
……………………….#####…………###
……………………####….###……..###
………………..###…………..####### i love you

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 5:59 توسط سما|

 

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 18:48 توسط سما|

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 18:25 توسط سما|

 


:ادامه مطلب:

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:50 توسط سما|

 

نمیدانم چرا بیمارم امشب / سکوتی خفته در گفتارم امشب

غم اشک دلم آهسته میگفت / پریشان از فراق یارم امشب


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من منتظرت شدم ولی در نزدی / بر زخم دلم گل معطر نزدی

گفتی که اگر شود می آیم اما / مرد این دل و آخرش به او سر نزدی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جان از سحره خسته ای دارم / دل از غم شکسته ای دارم

بی تو جان رسید به لب / دریاب کز غمت جان خسته ای دارم 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من / ای حسرت روزهای شیرین در من!
بی مهری انسان معاصر در توست / تنهایی انسان نخستین در من!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای دوست به خدا دوری تو دشوار است ، بی تو از گردش ایام دل بیزار است 
 بی تو ای مونس جان دل ز غمت می سوزد  دل افسرده من طالب یک دیدار است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بوی غربت می دهم اما غریبه نیستم ، گرچه می دانم که عمری در غریبی زیستم 
 روبه روی آینه شب تا سحر غم می خورم تا بفهمم عاقبت در جستجوی کیستم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم , ما بر زمینی زندگی می کنیم که هر روزخودش را دور میزند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هی!با توام!آی زندگی! کر خودتی! / ساده دل و خام و زود باور خودتی
بیهوده نکوش تا مخم را بزنی / عاشق بشوم؟ نه جان من!خر خودتی!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 همه ی درد م این است که یـک نـفـر در زنـدگی  مـن هـست.

.

.
کـه  نیـسـت  ...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز با غرورت باز م مرا شکستی / با ناز و قهر و کینه مهرم زدل گسستی
دانی که بی تو هیچم ای ماه  بی مروت /  باشد که بار دیگر قلب مرا شکستی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بسوزد دلت که سوزاندی دلم را /  به ویرانی کشاندی منزلم را
فکندی زیر پا احساس و شورم /  نکردی رحم،  حتی بر غرورم 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم را شبی در حضورم شکستی /  نه آینه، حتی غرورم شکستی
ندادی به خلوتگاه عشق ، راهم /  پلی بود اگر در عبورم شکستی 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شده بازیچه ای قلب صبورم شکستی عاقبت بال غرورم
به آسانی گذشتی از کنارم مثال دفتری کردی مرورم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آه ، تنهایی ما غمگین است / درد دوری به دلم سنگین است
یاد ایام گذشته به دلم / زنده بادا که چقدر رنگین است 


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بـــا این که تمـــــــام قصه را میدانی / باز آیه ی یأس پیش من می خوانی
بــــــا آن همه  تــــرفند دلم را بردی / تا بشکنی و دو بــــاره بر گــــردانی؟


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

گفتم از من مطلب دیده ی گریان تر از این / دل خونین تر و مجنون تر و ویران تر از این 
 گفت گرچه دلت خانه به دوش است ولی / دوست دارم که شود بی سروسامان تر از این .

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:48 توسط سما|

                                  براي كسي كه عاشقشم 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:32 توسط سما|

                                                   

                                                      یه جهان قاصدک ناز به راحت باشد

 

بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد

خداوند شب و روز تمام لحظات

پشت و پناه تو عزیزم باشد

.

.

.

دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه

هر جا نگاه می کنی می بینیش

.

.

.

من آن ابرم که بارانش تو هستی / همان یوسف که کنعانش تو هستی

مسافر میشوم تا آخر عمر / در آن راهی که پایانش تو هستی . . .

.

.

.

با یاد تو زندگی کردن چه کم خرج است ، نه خواب میخواهد ، نه خوراک !

.

.

.

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد

من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

این من که با هر ضربه ای از پا در آمد

تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد

تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد

تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد

.

.

.

هزار گل تقدیم به آیینه ی شکسته ای که هزار بار لبخند شما را تکرار می کند

.

.

.

این روزها آنقدر شکسته ام ، که عصا به دست راه میرود دلم !

.

.

.

دلم دل نیست ، دریا نیست ، مرداب است

که موجی هم سراغش را نمی گیرد

نه میل زیستن دارد نه می میرد

.

.

.

همیشه با غمت من در ستیزم / به این خاطر همیشه اشک میریزم

روی هر برگ گلی این را نوشتم / تویی امید من تنها ، عزیزم

.

.

.

دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد

عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد

گفته بودی یوسف گم گشته باز آید ولی

یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد . . .

.

.

.

جدا موندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن نداره

پس عمری که بی تو میگذرد مرگیست به نام زندگی

.

.

.

دنیا مثل پاییزه ، هم قشنگه هم غم انگیزه

قشنگیش به خاطر توست ، غم انگیزیش به خاطر دوری از توست

.

.

.

یک چشم من از روز جدایی بگریست

چشم دگرم گفت چرا ؟ گریه ز چیست

چون روز وصال شد فرازش کردم

گفتم نگریستی نباید نگریست

 

.

.

.

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی

یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من . . .

.

.

.

نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه

تنهایی پر از غم و حسرت و دلواپسیه

بی تو این زنده بودن زندگی محسوب نمیشه

زخم رو قلب شکسته ام تا ابد خوب نمیشه

.

.

.

تو را انگار یک جا دیده بودم

میان خواب و رویا دیده بودم

نگاهت همچو شبنم آشنا بود

گمانم بین گلها دیده بودم

.

.

.

تو دنیایی که جای آرزوهاست

کسی جز تو منو عاشق نمی خواست

بیا تا تکیه گاه من تو باشی

دلم مثل خودت تنهای تنهاست

.

.

.

تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو

تو شدی زندگی من ، همه یادم شده تو

یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود

می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو

.

.

.

اینجا زمین است، زمین گرد است

تویی که مرا دور زدی!

فردا به خودم خواهی رسید

حال و روزت دیدنیست

.

.

.

دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست

اگر برف بیاد هست ، اگر برف نیاید نیست

مثل دنیای من ، اگر تو باشی هستم ، اگر نباشی …!

.

.

.

عجیب است دریا… تا آدم را غرق خود می کند آن را پس می زند!

.

.

.

دل نزد توست گر چه دوری ز برم

جویای توام اگر نپرسی خبرم

خالی نشود خیالت از چشم ترم

در قلب منی اگر چه جایی دگرم

.

.

.

هزار کلمه برجای خالی ات ریختم اما پر نشد

به گمانم از جنس بی نهایتی

.

.

.

باز دلم یاد شما می کند

یاد همان لطف و صفا می کند

این دل بی کینه همیشه تو را

بر سر سجاده دعا می کند

.

.

.

به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند…

.

.

.

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر

.

.

.

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم

یادم می افتد “دلتنگی ” هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست.

.

.

.

عشق یعنی تو مرا می رانی

من به صد حوصله می آیم باز . . .

.

.

.

حوصله ی جمع و تفریق ندارم، یه ضرب خرابتم !

.

.

.

شیشه ای مشکند… یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟

یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست،

دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟

دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت.

از خودم می پرسم: ارزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟

.

.

.

.به کجا می نگری؟ بودنت تنها نیست

تو خدا را داری ومن آرامش چشمان تو را . . 

.

.

.

پر است خلوتم از یاد عاشقانه ی او / گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او

نسیم رهگذر این بار هم نیاورده / به دست قاصدکی نامه با نشانه ی او . . .

.

.

.

قلب کال من در فصل دست های تو می رسد

فصلی برای تمام رویاها ، دستی برای تمام فصل ها .

.

.

.

سر به هوا نیستم، اما همیشه چشم به آسمان دارم.

حال عجیبیست دیدن همان آسمان که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای

.

.

.

من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم !

.

.

.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:21 توسط سما|

 کاش میشد هیچکس تنها نبود

کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …
.
.
.
یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو میگه از تو میخونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمیشنوی
و نمیدونه چی میشه و همش ای کاش و ای کاش …خسته شده خدایا ….
فقط تو میتونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه… نگو  نمیشه …
.
.
.
فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسانها کافیست
این نگاه را برایت آرزو میکنم …
.
.
.
می نویسم: ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار
.
.
 
.
زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….
.
.
.
سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم …
.
.
.
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد…
من تو را در قلبم دارم
نه در دنیا …
.
.
.
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
.
.
.
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
.
.
.
خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
.
.
.
هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی…!
.
.
.
با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
« همیشه با تو »
.
.
.
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…
.
.
.
اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری
هیچ صدایی نخواهی شنید …
قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره !

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 6:13 توسط سما|

با تو نیستم

تو نخوان

با خودم زمزمه میکنم

.

.

.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

تو را کم اورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها..

وای از شبها

 هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند

کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده

 من خوبم ....من آرامم......

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم از توبرای کسی از ته دل نخندی

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این...

تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من بایدآرام باشد .....

خوب باشد....

. قول داده باشد

 بیچاره.....................................................نترس باز شروع نمیکنم

 اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کنم

همین دلم برایت تنگ شده را هم به تو نمی گویم

 تو راحت باش

من خوبم ....من آرامم......آخر من قول داده ام

 که آرام باشم باورت می شود؟ 

من خوبم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 4:42 توسط سما|

ميدوني عشق يعني چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟داشتن اوني كه خواستنش تمومي نداره مثه تو 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:29 توسط سما|

 دختري به كوروش كبير گفت:                                                                                                                         من عاشقت هستم..................                                                                                                                   كوروش گفت:لياقت شما برادرم است                                                                                                           كه زيباتر است و پشت سر شما ايستاده                                                                                                         دخترك برگشت و ديد كسي نيست كوروش گفت:                                                                                             اگر عاشق بودي پشت سرت را نگاه نميكردددددددددي                       

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:19 توسط سما|

مينويسم دفتري با اشك و اه در شبي غمگينو تاريكو سياه مينويسم خاطرات از روي درد تا بداني دوريت با من چه كرد

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 4:27 توسط سما|

 


:ادامه مطلب:

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 4:8 توسط سما|

 


:ادامه مطلب:

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 3:15 توسط سما|

قصه عشق منو تو به قشنگيه خياله منو تو ماهي و آبيم كه جداييمون محاله.....

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 3:11 توسط سما|

 به من گفتي پر از اينده باشم تو رفتي همچنان در خنده باشم تو درياي مني من ماهي تو جدا از تو نبايد زنده باشم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 3:6 توسط سما|

 كي دوست داره؟ هيچكس-كي برات ميميره؟ هيچكس-كي ديوونته؟ هيچكس-كي عاشقته؟ هيچكس-كي فدات ميشه؟ هيچكس...ميدوني من كيم؟ هيچكس

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 2:59 توسط سما|

ترسم اخر ز غم عشق تو ديوانه شوم بيخود از خود شوم و راهي ميخانه شوم انقدر باده بنوشم كه شوم مست و خراب نه دگر باده شناسم نه دگر جام شراب 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 2:55 توسط سما|

 يك كاسه شراب باشد و من باشم و تو تو از لب كاسه بنوشي من از لب تو

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 2:49 توسط سما|

 اگه خرابي خرابتيم اگه مستي شرابتيم اگه هستي كنارتيم اگه نيستي به يادتيم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 2:41 توسط سما|

 فهميدي تصادف كردم بذار برات بگم تو جاده چشمات اتوبان نگات خوردم به خوبيهات چپ كردم واسه صفات مردم از مهربونيات خاكم كردن زير پات

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 2:30 توسط سما|

 از اين حالتم بيذارم شبا از دلهره بيدارم عزيزم بشين كنارم ميخوام بازم ببارم تو طنين بهارم ولي در حال فرارم از اين حالتم بيذارم ولي تورو دوست دارم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,ساعت 2:19 توسط سما|



      قالب ساز آنلاین